دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
انتخابات

حوزه / در زمان انتخابات سال ۱۳۸۸ در دنیا برای کشور برنامه‌ریزی شده بود. من احتمال می‌دهم موضع‌گیری‌ها و پول‌هایی که از خارج برای بعضی از افرادی آمد، تماس‌هایی که گرفته شده بود، افشاگری هایی که شد، این همه افرادی که وارد کشور شدند و رفتارهای آنها و دسیسه‌ها و تبلیغات وسیعی که در سطح آمریکا، اروپا و در سطح دنیا علیه این نظام در همان مدت شکل می‌گرفت و تلاش می‌کردند که این نظام را به‌طورکلی مصادره کنند و نابودش کنند و از بین ببرند.

به گزارش خبرگزاری حوزه به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، علی‌رغم گذشت بیش از یک دهه از انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۸۸ هنوز بسیاری از ابعاد آن مورد بررسی قرار نگرفته است. در کتاب خاطرات مرتضی محمودی که توسط انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده است برخی دیگر از قضایای سال ۸۸ مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته شده است.

تحلیل‌های داخلی قبل از انتخابات سال ۸۸

حدود یک سال پیش از انتخابات بحث‌هایی در سطح دانشگاه‌ها و شاید هم در سطح جامعه به وجود آمده بود، من گاه‌گاهی می‌شنیدم و افرادی با تماس می‌گرفتند یا جلساتی در بعضی از نشست‌های خانوادگی فامیلی در کرمانشاه یا جای دیگر برگزار می‌شد که چنین به نظر می‌رسید که در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری وضع کاملاً تغییر می‌کند. این جو در داخل و خارج کشور هم وجود داشت. شایعه کاملاً قوی وجود داشت که گفته می‌شد در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده دگرگونی و تحول عمیقی در ایران شکل می‌گیرد. در داخل دانشگاه‌ها بحث‌هایی درباره تغییر و دگرگونی می‌شد، همه می‌گفتیم انتخابات می‌شود، نظرشان این است احمدی‌نژاد شکست می‌خورد و این بحث‌های مقدماتی انتخابات است، فکر می‌کنند در دگرگونی آینده احمدی‌نژاد انتخابات دوره دهم شکست می‌خورد و فرد دیگری که مورد نظر همین افرادی است که درباره آن حرف می‌زنند. روی کار خواهد آمد، اما در مباحثاتشان مفهوم عمیقی فهمیده نمی‌شد که منظورشان چیست؟ آدم فکر می‌کرد منظور همان شکست دادن احمدی‌نژاد و رأی آوردن فرد مورد نظرشان و تغییرات این طوری است و شاید هم که برای اولین بار یک رئیس‌جمهور ۸ سالش تمام نشود مثلاً در مرحله اول ریاست جمهوری‌اش دیگر شکست بخورد، نتواند ادامه بدهد. در واقع خیلی نسبت به ریاست‌جمهوری احمدی نژاد و وضعیتی که پیش آمد اظهار ناراحتی می‌شد گویی صدمات بزرگی خورده اند و نیز گویی در پشت پرده، افکار به طور یکسان تنظیم و پخته می‌شد و به همگان دیکته می‌گردید.

اما گاهی بحث‌هایی در لابه لای مباحثات مخصوصاً در دانشگاه‌ها و بحث دانشجویی، سر کلاس‌ها و هم در بین اساتید پیش می‌آمد، در این زمان یعنی در سال ۱۳۸۸ معاون دانشگاه آزاد اسلامی بودم، در خود دانشگاه و بعضی از دانشکده‌ها چون دانشکده علوم سیاسی که خودم عضو هیئت علمی بودم. این مباحثات زیاد شکل می‌گرفت. در مباحثات و لابه لای گفتگوها به ذهن خطور می‌کرد که مقصود آنها یک دگرگونی ساده و تغییر یک رئیس‌جمهوری نیست، بلکه منظور دگرگونی در سطح نظام است. مثلاً فرض کنید که در یک انتخاباتی که در داخل نظام شکل می‌گیرد چطور ممکن است بخواهند رئیس‌جمهور انتخاب بشود؟ چطوری ممکن است که یک دگرگونی در نظام شکل بگیرد؟ لذا بحث به آنجا کشیده می‌شد و در مورد انقلابات رنگی بحث‌هایی هم که می‌شد که اگر به آنجا هم بکشد باز هم تغییر رئیس‌جمهوری است. حالا این بحث‌ها از کجا شکل گرفته در ذهن آنها القا شده. به نظر می‌آمد بیشتر از طریق رسانه‌های بین‌المللی، سایت‌ها و پیامک‌ها، به ذهن می‌آمد.

درباره‌ی این موضوع بحث زیادی بین اساتید، دانشجویان در دانشگاه شکل می‌گرفت و در جامعه هم تقریباًیک سال قبل از انتخابات این مسئله وجود داشت. اما این موضوع در خارج از کشور شکل دیگری بود. من آن موقع از ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ به آسیای مرکزی می‌رفتم و گاهی در تاجیکستان می‌ماندم. با افراد مختلفی در تماس بودم، مخصوصاً با دانشگاه‌های مختلف، اساتید و بعضی از دانشجویان سطح دکتری ارتباط داشتم.

تحلیل‌های خارجی قبل از انتخابات سال ۸۸

تقریباً سال ۲۰۰۹ - ۲۰۰۸ نزدیک انتخابات بود. ۶ ماه ۷ ماه به انتخابات مانده بود. وقتی از ایران به تاجیکستان رفتم. می‌دیدم که یک جور دیگری با من برخورد می‌کنند و سوالات زیادی درباره‌ی وضع ایران از من می‌شد. این در حالی بود که من چندسال بود که با آنها ارتباط بودم. این جریان برایم غیرعادی بود که موضوع چیست؟ و چرا اینها انقدر درباره‌ی وضع ایران سوال می‌کنند که وضع داخلی ایران چطور است؟ من هم جواب می‌دادم که چرا چنین سؤالی می‌پرسید؟ تعجب می‌کردم. در حالی هیچ اتفاقی نیفتاده بود، مملکت امن و امان است. اینها ناباورانه با حرف‌های من برخورد می‌کردند. با هم در مورد نظام و انقلاب، رهبر و مسائل مختلف صحبت می‌کردیم، فکر می‌کردند که من یک چیزی را از آنها پنهان می‌کنم و توجیه می‌کنم و خیلی تعجب می‌کردم، و هیچکس هم چیزی به من نمی‌گفت که شما لابد خبری نداری. فضای موجود در داخل ایران را حمل بر انتخابات می‌کردم، می‌گفتم طبیعی است وقتی انتخابات نزدیک شود این گفتگوها و رقابت‌ها و مسائل پیش می‌آید و خیلی زود از بین می‌رود و تحول و تغییر به وجود می‌آید. بعد از مدتی کوتاه دو نفر از استادها خیلی صریح با من صحبت کردند یکی آقای پروفسور جمشید پروانه بود - این فرد را دیدم، همین سؤال‌ها را از من می‌کرد چون کمی به هم نزدیک‌تر بودیم، گفتم آقای پرفسور پروانه تعجب می‌کنم من چند سال است اینجا می‌آیم، مقیم هستم و این قضایا چطوری است که این دفعه خیلی‌ها مثل شما همین سؤالی که شما درباره‌ی وضعیت ایران کردید از من می‌کنند؟ گفت نمی‌دانی. گفتم من از ایران می‌آیم، ایران امن و امان است خیلی سریع گفت که قرار است در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری وضع ایران کاملاً عوض بشود و نظام تغییر کند، گفتم کی قرار گذاشته؟ این قرار کجاست؟

خیلی برایم عجیب بود، گفتم تو از کجا می‌دانی؟ گفت من شنیدم در کشورهای اروپایی، آمریکایی و حتی کشورهای عربی هم دست هستند و در داخل ایران افرادی دارند و برنامه‌ریزی کرده‌اند و می‌خواهند پول هزینه کنند و در انتخابات کاملاً نظام را دگرگون کنند. من هم گفتم آقای پروانه شما باور می‌کنید؟ من موضع‌گیری کردم. ضمن اینکه در حقیقت، ته دلم خالی شد، در عین حال گفتم که مگر می‌شود؟ من به جواب دادن شروع کردم و به رهبر اشاره کردم که ما رهبری و ولایت‌فقیه داریم، مردم مطیع او هستند تا او هست و مردم پشتیبان این نظام و از رهبر اطاعت می‌کنند، هیچکس نمی‌تواند چنین تغییری ایجاد نماید. گفت اینها در سطح وسیع برنامه‌ریزی کرده‌اند. شبیه اوکراینی‌ها می‌خواهند تغییر و دگرگونی کنند. گفتم دچار توهم هستند. این قرار مدار که ارزش ندارد. گفت در هر حال آنها مشغولند برای نظام اسلامی ایرانی این برنامه‌هایشان را با آمریکا، اروپا و خیلی از کشورهای عربی و جاهای مختلف تنظیم می‌کنند و در این زمینه هماهنگ شده‌اند و می‌خواهند با همکاری هم دیگر تغییر نظام ایران صورت گیرد و به سرانجام برسد.

یک استاد دیگری به نام آقای پرفسور لطیف‌اف که استاد راهنمایم بود. وی پیرمرد ۷۸ ساله است. آقای پروانه ۷۵ – ۷۴ ساله بود، هر دو طرفدار ایران و شخصیت‌های خیلی خوبی بودند.

وقتی که وی را دیدم، من را به منزلش دعوت کرد گفت بیا منزل با هم گفتگو کنیم. خانمش در منزل نبود، به آمریکا به سفر رفته بود، بچه‌هایش هم آمریکا بودند، ظهر به آنجا رفتیم. از اوضاع داخلی ایران از من سوال کرد چطوری است؟ گفتم تو هم، همین سوال را می‌کنی؟ گفت چطور مگر؟ گفتم خیلی‌ها این سوال را از من می‌کنند، به دانشگاه ملی، دانشکده شرق شناسی و آکادمی که رفتم، خیلی از استادها سوال کردند، جمشید پروانه هم همین سوال را کرده، گفت والله ما هم یک چیزهایی شنیدیم. می‌گویند آمریکا و اروپا با کمک رخی کشورهای اسلامی و از آنها اسم نبرد، شاید هم دست اسرائیل هم درکار باشد، می‌خواهند در انتخابات ریاست‌جمهوری وضعیتی به وجود بیاورند که منجر به تغییر نظام در ایران شوند، یعنی کار نظام را تمام کنند. خیلی هم قضیه قوی است و حتی بعضی از دولت‌ها می‌گویند روسیه و کشورهای مختلف و سیاستمدارن این قضیه را می‌دانند و این مسئله از طریق قدرت‌ها هماهنگ شده است.

من در حقیقت یک جوری شدم. با خودم گفتم اینها چه می‌گویند. بعد تازه پی‌بردم که این بحثی که در داخل ایران و از برخی دانشگاهیان در مورد تغییر و دگرگونی و تغییر کردن شنیده می‌شد و می‌گفتند این انتخابات دیگر یک انتخابات معمولی نیست و این مسائل در دانشگاه بین اساتید و بعضی سوالات دانشجویان و رد و بدل می‌شد، وقتی حرف‌های اینها را شنیدم متوجه شدم نکند این قضایا از جایی سرچشمه می‌گیرد. واقعاً برایم نگران کننده بود. مدتی که آنجا بودم، همه فکریم به این قضیه مشغول بود. به‌ویژه این بحث که به وسیله آن دو استاد مطرح شد، ذهنم را درگیر کرد تا اینکه انتخابات شروع شد.

تحلیل اوضاع کشور در زمان انتخابات ۱۳۸۸

... از روز اول هم چهره انتخابات و موضع‌گیری‌ها، دسته بندی‌ها، گروه‌بندی‌ها مشخص شد و جو ظاهری انتخابات هم در خیابان‌ها خیلی زود ظهور کرد. در واقع اوضاع خوشایند جامعه ما نبود- انتخابات اول زمان آقای هاشمی برای مردم و دیگران نگران کننده بود، شیوه انتخابات بعضی‌موضع‌گیری‌ها و رفتارهایی که بعضی جوان‌ها در پشتیبانی از آقای هاشمی کردند- این دفعه اینکه اصلاً نادیده گرفته شد، زمینه این‌گونه رفتارهای خیابانی و جسارت‌های ظاهری دخترها و پسرها به نظر من در زمان آقای خاتمی شکل گرفت، اما در این دوره به اوج خودش رسید، و فوراً هم آن بحثی که آنها شبیه انقلاب‌های رنگی می‌کردند، بحث سبز و پرچم سبز و بستن پارچه سبز به دست و گردن، برای من که با این صحبت‌های خارج از کشور و داخل رو برو بودم و متوجه بودم. وقتی که زمان انتخابات مشخص شد و کاندیدا ثبت‌نام کردند، بسیاری از استادهای دانشکده‌ی علوم سیاسی سریعاً رفتند بیانیه دادند، و امضا کردند و از آقای موسوی پشتیبانی کردند.

در حدود ۲۵- ۲۰ نفر شاید هم بیشتر و یک پاراگراف ده سطری اسم‌شان بود که قبلاً به بلندی ۱۲- ۱۰ سانت به صورت باریک در روزنامه چاپ شده بود، از آقای موسوی حمایت کردند. وقتی آنها آن متن را آوردند من امضا کنم آن موقع من معاون فرهنگی دانشگاه بودم، آن روز درس داشتم در دانشکده بودم، خیلی صریح گفتم ایشان را قبول ندارم، تا از او پشتیبانی بکنم، گفتم امضا نمی‌کنم. بعضی دیگر از اساتید همین فکر را داشتند و امضا نکردند.

بنابراین خیلی از اساتید دانشکده علوم سیاسی که امضا کرده بودند، و این اساتید شاید بی‌غرض پشتیبانی کردند، جرمی نیست که به این خاطر بگویم مورد ملامت قرار گیرند، بالاخره آنها استاد هستند و به هر طریق موضع‌گیری سیاسی دارند، آدم‌های بدی نیستند، من به شوخی به یکی دو نفر از آنها - بعد از اینکه انتخابات تمام شد و موسوی برنده نشد- به آنها می‌گفتم آن اعلامیه‌تان کجاست در روزنامه چاپ شد. بروید قابش کنید، دو نفر از استادها که به دنبال جمع‌آوری رأی برای موسوی بودند. به آنها گفتم دیدید آن روزها به شما چه می‌گفتم. شما گوش ندادید، این شوخی‌های بین خودمان بود. اما واقعاً خداوند وضع انتخابات را طوری پیش آورد که برای اینکه این نظام ثابت و پرفروغ بماند بعد هم رهبر عزیز و فرهیخته و فرزانه انقلاب‌مان با آن موضع‌گیری‌های قوی و محکم و تحلیل‌های بسیار ارزشمندی که ارائه داد، باعث شد که این مملکت و نظام به همین شکل پا برجا بماند و آن ترفندها عقیم ماند.

بنابرابن در دنیا برای کشور برنامه‌ریزی شده بود. من احتمال می‌دهم موضع‌گیری‌ها و پول‌هایی که از خارج برای بعضی از افرادی آمد، تماس‌هایی که گرفته شده بود، افشاگری‌هایی که شد، این همه افرادی که وارد کشور شدند و رفتارهای آنها و دسیسه‌ها و تبلیغات وسیعی که در سطح آمریکا، اروپا و در سطح دنیا علیه این نظام در همان مدت شکل می‌گرفت و تلاش می‌کردند که این نظام را به‌طورکلی مصادره کنند و نابودش کنند و از بین ببرند. به‌هرحال انتخابات به آن بزرگی ضربه خورد، تلاش مردم ما ضربه خورد، اما حقیقتاً با این وصف دشمن شکست خورد و همان امیدی که ته دلم داشتم که رهبر و مردم هستند و باقی ماند و در ۹ دی هم مردم نشان دادند که در صحنه هستند و الحمدالله نظام ما می‌بینید که همچنان استوار و به کوری چشم همه آنهایی که برایش نقشه می‌کشند برجاست و قوی‌تر و محکم‌تر شده است.

منبع: "عبور از شب" خاطرات مرتضی محمودی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha